جدول جو
جدول جو

معنی صبح گاه - جستجوی لغت در جدول جو

صبح گاه
هنگام صبح، بامدادان، برنامه ای که معمولاً هر روز در پادگان ها یا مراکز نظامی با بالا بردن پرچم و خواندن سرود و مراسم رژه انجام می شود
تصویری از صبح گاه
تصویر صبح گاه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صبحگاه
تصویر صبحگاه
وقت صبح، هنگام صبح، بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، بامگاه، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، باکر، صبح بام، صبحدم، بام، برای مثال نخفته ست مظلوم ز آهش بترس / ز دود دل صبحگاهش بترس (سعدی۱ - ۶۳)، ز شب چندان توان دیدن سیاهی / که برناید فروغ صبحگاهی (نظامی۲ - ۳۰۸)،
برنامۀ صبحگاهی در مدارس، مراکز نظامی و مانند آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبحگاه
تصویر صبحگاه
هنگام صبح
فرهنگ لغت هوشیار
آفتابخور آنکه یا آنچه در صبح تابد، آنکه یا آنچه به هنگام صبح در معرض تابش آفتاب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبح فام
تصویر صبح فام
صبح رنگ، به رنگ صبح، کنایه از سپید، روشن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبح بام
تصویر صبح بام
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، بامگاه، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، باکر، صبحدم، صبحگاه، بام، برای مثال هرچه دهد مشرقی صبح بام / مغربی شام ستاند به وام (نظامی - لغت نامه - صبح بام)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبح وار
تصویر صبح وار
صبح مانند مانند صبح، همانند صبح، برای مثال خیز و مکن پرده دری صبح وار / تا چو شبت نام شود پرده دار (نظامی۱ - ۵۶)، کنایه از سپید و روشن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صبحگاهی
تصویر صبحگاهی
منسوب به صبحگاه فروع صبحگاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبح وار
تصویر صبح وار
مانند صبح سپید و روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبح فام
تصویر صبح فام
سپیده فام سپید روشن برنگ صبح سپیده روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صید گاه
تصویر صید گاه
نخچیر گاه شکار گاه شکار گاه محل شکار نخجیر گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبر گاه
تصویر قبر گاه
آرامگاه گور گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی گاه
تصویر بی گاه
بی وقت، بی موقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبحگه
تصویر صبحگه
بامدادان صبحگاهان هنگام صبح
فرهنگ لغت هوشیار